باغچه غاز؛ سرزمین عجایب جهادیها
باغچه غاز شده است سرزمین عجایب جهادیها. شده است سرزمینی که عدهای اکسیر وجودی خود در آن یافتهاند تا که ساخته شوند و مسها طلا کنند.
تازه میفهمی اینجا زندگی از جنس خاک است و نه آهن پس باید خاکی بپوشی. اینجا زندگی از آسمان میآید نه از هوای نفست پس باید آسمانی اندیشه کنی. اصلاً همین خاک و آسمانش است که تو را عاشق خودش میکند و آتشی به دلت میاندازد که اگر آبهای دریاهای جهان هم خنک شوند و شیرین، نمیتوانند کمکی کنند، مگر آبهای خنک و پر گردوخاک ننه قز بس که گویا بر هر دل آتشگرفتهای شفا است. بگذار ننه قز بس شخصیت واقعی- خیالیمان باشد در دنیای آرام ولی پرتلاش روستا. همان پیر زنی باشد که با درآمد نزدیک به صفرش لاچکری از تو پذیرایی میکند. چون معتقد است اهل خاکیها را باید تحویل گرفت.
بد نیست اگر گاهی خسته از زندگی شهری هستی تن به بیل و کلنگ بدهی و ملات وجودت را سفت و محکم کنی و یا که کلاً بکوبی و همهچیز را از نو بسازی. بگذار تماماً وجودت وارد سرزمین عجایب شود. بگذار دل بکنی از همه دروغها و ظاهربینیهای زندگی شهری و کمی از عجایب باطن ببینی. عجایبی که در آن اکسیرها واقعی هستند و چه مسها که طلا نمیکنند. اینجا گرمای خورشیدش تمام ناخالصیهایت را آب میکند و طلا تحویل میدهد.
پایت را در سرزمین جهاد که بگذاری تازه ماجرایت میشود ماجرای فلانی در سرزمین عجایب و میفهمی که ماجرای آلیس همهاش سوءتفاهم بوده است! سرزمین جهادیها پر است از کار، تلاش و نور خورشید خوردن. پر است از خدمت، ایثار و خودسازی. نمیدانم چند سال از سن و سالت گذشته اما اگر سرزمین جهادیها را تجربه نکردهای اصلاً زندگی نکردی.
سرزمین جهادیها یکجا نیست، هرجایی است که تو بخواهی و پایکار باشی. فقط کافی است جهادی بیندیشی و عمل کنی.
این روزها زمانی است که بسیاری از دانشجوها و دانش آموزان قصد سرزمین عجایب جهادیها کردهاند و هرکدام در گوشهای با عجایب دل، روزگار میگذرانند. قرارگاه جهادی شهید باقری یکی از جاهایی است که زمینه را برای داوطلبان فراهم کرده است و این بار هم نوبت به بر و بچههای دانشگاههای ساوه رسیده است. این دانشجویان بساط عجایبشان را در روستای باغچه غاز شهر نوبران پهن کردهاند تا که شاید ازآنجا راهی یابند به آسمان پرستاره.
در باغچه غاز هر کس به کاری مشغول است یکی دست به بیل شده و یکی دیگر کار فرهنگی میکند، قرآن، خیاطی و درمان و آموزش هم فراموششان نشده است. از عمرانیها که بگویی کارشان مرمت و بازسازی خانه دو خانواده یتیم و مرمت و بازسازی یک دامداری خانوادهای محروم است، اینجا حتی خیرشان به واحدهای آسیبدیده از سیل ۹۸ هم رسیده است.
آموزش قرآن و احکام، مشاوره خانواده بهصورت تخصصی و پخش فیلم و انیمیشن برای کودکان هم کار بچههای فرهنگیشان است. آموزش خیاطی به بانوان روستا، آموزش دکوپاژ و کلاس زبان را هم اهلفن و مهارت و علم دست گرفتهاند. اینجا عالمی ساختهاند برای خودشان و حال میکنند برای خودشان.
اینجا جریمه کار بیوضو را جشن پتو قرار دادهاند. در این قانونگذاری برای سرزمینشان هم جرمشان عجیب است و هم تلافی جرم. اینجا انرژی از آب وضو میگیرند و خاک غرور با جشن پتو از خود دور میکنند.
باغچه غاز شده است سرزمین عجایب جهادیها. شده است سرزمینی که عدهای اکسیر وجودی خود در آن یافتهاند تا که ساخته شوند و مسها طلا کنند.
مردمان بدانند در سرزمین عجایب جهادیها هرکجا که باشد، اکسیر را رایگان میدهند. اکسیری برای اینکه مس درونت را طلا کنی...
انتهای پیام/
نظرات شما