printlogo


خاطره محافظ مخصوص شاه از دختران زیبای اهدایی اسرائیل به محمدرضا
خاطره محافظ مخصوص شاه از دختران زیبای اهدایی اسرائیل به محمدرضا
کد خبر: 39910
یکی از مشخصات جامعه ایران در سال‌های ۱۳۴۲تا ۱۳۵۷گسترش و رواج انواع فساد (اداری، مالی و اخلاقی) در ارکان دولت و جامعه بوده است که در نتیجه آن ثروت ملت توسط دولت و دربار سلطنتی حیف و میل می‌شد یا به جیب یغماگران خارجی می‌رفت.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، رواج فساد در ابعاد وسیع آن، از اساسی‌ترین ویژگی‌های حکومت هویدا به شمار می‌رود، روحیه دولتمردان غالبا و عامدا در جهت ترویج فساد و شکستن قبح آن بود و کسی که تسلیم چرخ فساد نمی‌شد، ناتوان، ناهماهنگ و مرتجع نامیده می‌شد. از مستخدم اداره گرفته تا وزیر و وکیل و... در این گردونه غرق شده بودند یا حداقل به آن تظاهر می‌کردند. نوع تفریحات، سرگرمی‌ها و مراکز تفریحی که به‌صورت رسمی و نظام‌مند با صرف بودجه‌های کلان و با توجیهات مختلف در دوره پهلوی دایر شده بودند، عموما در راستای ترویج فساد، فحشا و انحطاط اخلاقی جامعه حرکت می‌کردند.  افزایش قارچ‌گونه اماکن فساد و فحشا، مراکز فروش مشروبات الکلی، قمارخانه‌ها، کاباره‌ها و دانسینگ‌ها، افزایش تعداد معتادان موادمخدر، میزان رشوه‌ها و پرونده‌های جرائم مختلف، نمونه‌ای از فساد اخلاقی در جامعه بود. در این دوره فساد و فحشا به‌صورت‌های مختلف، جامعه را فراگرفته و توسعه‌ یافت و حکومت هم علاوه بر اینکه ممانعتی ایجاد نمی‌کرد، با وسایل مختلف به آن دامن می‌زد. قمارخانه‌های مجهز و کازینوهای شبانه‌روزی وابسته به دولت، همیشه دایر بود و پول‌های هنگفت به‌دست آمده از نفت در آنها صرف  و در نهایت به مجامع معتبرتری از همین نوع در خارج منتقل می‌شد.

خانه‌های فساد و گسترش روسپیگری

اما موضوع مهم‌تر این است که خود حکومت با تخصیص بودجه به شکل مستقیم و غیرمستقیم به این ناهنجاری‌ها دامن می‌زد، به شکلی که مراکز و محله‌های بدنام و فاحشه‌خانه‌ها تبدیل به یک معضل اجتماعی شده بود و به شکل قارچ‌گونه در سطح شهر پراکنده شده بود و کم‌کم این مراکز به‌عنوان پایگاه‌های جنایت، فساد، قتل و اعتیاد درآمده بودند. در سال‌های آخر سلطنت شاه، به لحاظ آشفتگی‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و نیز فساد مالی، فحشا به‌صورت یک بحران اجتماعی درآمده بود. محله‌های بدنام و فحشاخانه‌ها بسیار زیادشده و تنظیم روابط اجتماعی براساس آنها انجام می‌شد، روزبه‌روز بر تعداد فواحش و مراکز فحشا افزوده می‌شد و آمار غیررسمی حکایت از ۵۰هزار فاحشه در ایران داشت، محله‌های بدنام در تهران و شهرستان‌ها به‌صورت پایگاه بزرگ جنایت، فساد، قتل و اعتیاد درآمده بود و علاوه بر حاشیه خیابان‌ها که لانه فساد بود، در زندان‌ها نیز فساد و فحشا بیداد می‌کرد.

کاباره و ترویج عیاشی

کاباره مکانی سرپوشیده است که در آن روی سکویی در وسط، موسیقی، رقص و به ندرت آواز و نمایش اجرا می‌شود و مشتریان در اطراف آن به‌کار خود مشغولند. صنعت کاباره به مفهوم واقعی در ایران از زمان پهلوی شروع به‌کار کرد و سریع تبدیل به بنگاه به‌ظاهر شادی شد. در تهران این مکان‌ها بیشتر در لاله‌زار بود و بعدها در سطح شهر هم پراکنده شده و در شهرهایی مثل شیراز و شهرهای شمالی هم رونق پیدا کرده بود که در اصطلاح عوام به رقاص‌خانه شهرت داشت. در این دوران تمامی درباریان متأسفانه پای ثابت کاباره‌های داخلی و خارجی بودند و بسیاری از اوقات خود را صرف حضور در این اماکن می‌کردند؛ مثل مولن‌روژ، میامی و کازابا. هر چند نوع قدیمی آن در زمان ناصرالدین‌شاه به نام شکوفه تاسیس شده بود و تا زمان انقلاب نیز بسیارفعال بود. این محل‌ها محل خوشگذرانی ثروتمندانی بود که با ماشین‌های آخرین سیستم به آنجا آمده تا به همراه تفریح و عیاشی به تصمیمات فردا هم فکر کنند. البته برخی جوانان نیز به هر طریق خود را در این محافل جا می‌کردند. در پی این خوشی‌ها، قتل‌ها و حوادث ناگواری نیز از روی مستی و روابط عاشقانه خواسته و ناخواسته رخ می‌داد و در اینجا بود که همیشه یک یا دونفر قلچماق برای نظم‌دهی در این مکان‌ها حضور داشتند. کاباره شکوفه‌نو از مکان‌هایی بود که عموما تصمیمات مهم سیاسی و اقتصادی مملکت در آنجا اتخاذ می‌شد و عموما زنان و مردان نیمه‌برهنه تا ساعت ۲نیمه‌شب به خوانندگی و رقص در آنجا مشغول بودند و بیشتر موسیقی ایران در این دوران مختص همین موسیقی‌ها و خوانندگان کاباره‌ای بود.

فروش و عرضه مشروبات الکلی

سرو مشروبات الکلی از اوایل دهه۲۰ و حکومت رضاخان آغاز شد و به‌شدت گسترش پیدا کرد و در جامعه ایران علنی شد.پهلوی با شتاب دادن به این روند به‌دنبال نشان دادن چهره‌ای متجدد و روشنفکر از خود بود. عمده مصرف‌کنندگان این مشروبات الکلی از قشر بورژوا و اشراف بی‌قید یا لائیک بود. این گروه‌ها بیشتر شامل فرنگ‌رفته‌ها و لیبرال‌های چپ و ملی بودند که در حد کلاس و مزمزه کردن، گهگاهی از آن استفاده می‌کردند.
 گروه دیگر، لمپن‌های طبقه متوسط و پایین جامعه شامل جاهلان، الوات و لوطی‌ها بودند که از مشروبات با دوز بالا و قیمت پایین که گاهی به عرق سگی معروف بود استفاده می‌کردند و عموما این شرب‌خمر را در محرم و رمضان ترک می‌کردند.
گروه دیگر مصرف‌کننده، افرادی بودند که عموما از قشر متوسط بوده و هنگام حضور در مجالس برای رد نکردن دست صاحب مجلس لبی ‌تر می‌کردند. این روند در دوره پهلوی دوم به‌صورت یک تفریح و سرگرمی برای جوانان بدل شد. در این دوره مراکز مشروب‌فروشی به ۳دسته تقسیم می‌شدند: دسته اول کلوپ‌هایی که در بالای شهر تهران بودند و معمولا افراد ثروتمند و زنان و مردان به معاشرت می‌پرداختند و معمولا مجالس رقص و تانگو و حتی فحشا در آن دایر بود و جوانان بسیاری در آن به وقت‌گذرانی می‌پرداختند. دسته دوم کافه‌ها، رستوران‌ها و حتی جگرفروشی‌هایی بودند که در کنار غذای خود سرو مشروب می‌کردند. دسته سوم مراکزی بود در مناطق جنوبی شهر که مرکز تجمع اراذل و اوباش و لمپن‌ها بود.

کاخ جوانان

از دوره شروع نخست‌وزیری علی امینی در سال۱۳۴۰ کاخ جوانان کارش را آغاز کرد. این الگو که دقیقا الگوبرداری از خانه‌های جوانان در آمریکا و اروپا به‌ویژه در اسرائیل بود، به جهت جذب جوانان تاسیس شد و پس از آن انواع و اقسام نهادهای این‌چنینی در صف راه‌اندازی قرار گرفتند که عموما سرچشمه شکل‌گیری انحطاط‌های اخلاقی و ایجاد سرگرمی‌های کاذب برای جوانان بودند. یکی از این مراکز تحت‌عنوان کاخ جوانان در شمال، جنوب و غرب تهران و پس از مدتی در تبریز، رشت، کرمان، اصفهان، شهرری و سنندج تاسیس شد. کاخ‌های جوانان اغلب مجهز به یک کتابخانه مختصر با سیر موضوعی کتاب‌های خاص، تریا، کافه در برخی سینما، موسیقی، بیلیارد و استخر مختلط ویژه جوانان بود. هر چند این مراکز خیلی موردتوجه جوانان دانشجو واقع نشد، ولی عملا تبدیل به نهادهای ضدفرهنگ اسلامی و ایرانی شدند. روزنامه اطلاعات در آن زمان، هدف این مرکز تازه‌تاسیس را «ترقی سطح اخلاق جوانان کشور» و هدایت جوانان به «اجتماعی که فقط شاه‌دوستی در آنجا اساس زندگی است» اعلام کرد.

دیسکو، کازینو و رواج قماربازی

وجود دیسکوهای ارزان‌قیمت در نقاط مختلف شهر سبب شده بود که جوانان بسیاری در سطوح مالی مختلف وقت زیادی از روز و شب خود را در آن سپری کنند. راه‌اندازی این مراکز به‌طور رسمی به‌عنوان مراکز تفریحی گاه با بودجه فرهنگی و سرمایه دربار پهلوی دقیقا محرک بیشتر فساد در جامعه جوان کشور بود. از سوی دیگر کازینوها و قمارخانه‌های بزرگ معضلی بودند که در سطح کشور از کنار دریای خزر تا جزیره کیش گسترده شده بود و در اقسام کوچک و بزرگ در شهرها پراکنده و گردش‌های مالی آن کاملا پیچیده و نامعلوم بود. این پدیده نه‌تنها در سطح عوام جامعه بلکه در ارکان نظام شاهنشاهی و سیاستمداران نفوذ کرده بود، به‌نحوی که بسیاری از این کازینوها و قمارخانه‌ها توسط درباریان اداره می‌شد که اسناد و خاطرات نقل‌شده موید آن است. جلساتی که به‌طور مداوم در بین درباریان و وزرا بر پایه قمار تشکیل می‌شد به امر عادی تبدیل شده بود. قماربازی حتی در بین محافظین شاه و دانشجویان دانشکده افسری نیز که مهم‌ترین رکن محافظت از رژیم بودند به نحو فزاینده‌ای رو به گسترش بود. نمونه چنین تفریحاتی، رسوایی بزرگی بود که در سال ۱۳۵۵ برای رژیم به‌بارآمد؛ باخت بزرگ امیر تیمور، سفیر شاهنشاه در انگلیس.

موسیقی نازل کاباره‌ای

مستندات تاریخی تا حد زیادی موسیقی مطرح در قبل از انقلاب و سرمایه‌گذاری در زمینه آن را معطوف به موسیقی و خوانندگی کاباره‌ای می‌داند؛ موسیقی‌ای که عشق‌های مجازی و جنسی و شهوت محور اصلی شعرها و آهنگ‌های آن بود. این رویه تا پیروزی انقلاب ادامه داشت و از آن پس موسیقی رنگ و بوی انقلابی و آرامان‌گرایانه پیدا کرد، و بسیاری از خوانندگان زن و برخی دیگر به خارج از کشور عزیمت کردند.


سینمای بی‌بندوبار


در خاطرات بسیاری از هنرمندان، بازیگران و کارگردانان آمده است که در دوران کودکی و نوجوانی همیشه مخفیانه به سینما می‌رفتند.این واقعیت نشأت‌گرفته از دیدگاه بد جامعه به این هنر و این صنف بوده؛ چراکه پخش گسترده فیلم‌هایی با عاشقانه‌های جنسی، با تصاویر و صحنه‌های مستهجن و برهنه بودن بازیگران آن در نیمی از صحنه‌ها و حتی در پوسترهای تبلیغی در سردر سینماها سبب ممانعت خانواده‌ها از رفتن به سینما بود. به نقل از مجلات و مستندات بسیاری که از آن دوران وجود دارد، بازتاب برهنه‌شدن نخستین زن ایرانی در سینمای ایران آنقدر گسترده و تأثیرگذار بود که بین برخی از وزرا و وکلای مجلس برای معاشرت و ارتباط با این ستارگان سینمای ایران یک رقابت عجیب شکل گرفته بود. روزنامه رستاخیز که در آن زمان داعیه‌دار بررسی و تحلیل سینمای ایران بود تا حد زیادی به بحث ابتذال و رواج آن بها می‌داد. در یکی از مقالات این روزنامه آمده بود: «یکی از چیزهایی که دست و پای بازیگران ما را می‌بندد و مانع پیشرفت آنهاست، چیزی است که در اجتماع اسمش را آبرو گذاشته‌اند. اگر یک بازیگر در یک صحنه بخواهد به فکر آبرویش باشد بازیگری است بی‌آبرو… عامل دیگری که دست و پای بازیگر ایرانی را می‌بندد نجابت است.» امام‌خمینی(ره) در صحبت‌های خود با اعلام رویکرد انقلاب درباره سینما اظهار کردند: «ما با سینما مخالف نیستیم بلکه با فحشا مخالفیم.»


دختران اروپایی

اسدالله علم وزیر دربار در خاطراتش که اکنون در کتاب یادداشت‌های علم جمع شده در تاریخ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۵۵ نوشتــه است:«‌قدری راجع به والاحضرت همایونی صحبت کردیم که ترتیبات دختربازی ایشان در کیش فراهم شده، قدری خوشحال شدند؛ ولی فرمودند: فکری بکن بچه ما ناخوش نشود. عرض کردم دو نفری که انتخاب شده‌اند، از بهترین دخترهای اروپا هستند. دیگر تا خداوند چه بخواهد.» (کتاب یادداشت‌های علم)


 سختگیری نفیسی

کتاب یادداشت‌های علم را که ورق بزنید و به سه‌شنبه ۲۲ تیر ۱۳۵۵برسید اینگونه نوشته شده است:«... شاهنشاه خندیدند و بسیار خوشحال شدند.فرمودند خوب یک فکری برای او بکن. عرض کردم کار بسیار مشکلی است اولاً علیاحضرت شهبانو لابد اعتقاد دارند که این کار برای ایشان زود است و شاید هم درست باشد؛ بعد هم معلوم نیست مادر در این‌باره چه عقیده‌ای داشته باشد. فرمودند ما به عقیده علیاحضرت چه کار داریم؟ کار خودمان را بکنیم؛ چون ممکن است بچه به راه‌های بد بیفتد عرض کردم غلام که در جوانی تا هیجده سالگی زن ندیدم؛ زیرا شب و روز برگرده اسب سوار بودم و به‌طوری کارهای پدرم که آن وقت تهران بود و کارهای درسی‌ام و ورزش دائم، مرا به‌خود مشغول می‌داشت و خسته می‌کرد که دیگر فکر زن به سرم نمی‌افتاد و فقط با دخترهای مدرسه ایما و اشاره‌ای داشتیم و بس. شاهنشاه فرمودند ولی من اینطور نبودم البته در سوئیس دکتر  مؤدب الدوله نفیسی خیلی به من سختگیری می‌کرد؛ ولی وقتی به ایران آمدم حتی پدرم دستور داد فوری برایم دختر پیدا کنند عرض کردم روشن را که دختر اول بود ندیدم ولی، فیروزه دختر دومی را دیده بودم. ...» (کتاب یادداشت‌های علم)


فساد اخلاقی؛ دلیل اصلی انتقادات

کشاندن جامعه به انحطاط اخلاقی | گسترش عامدانه مراکز فساد و فحشا در دوره پهلوی


«ژان لــــوروریـــه» روزنامه‌نگار فرانسوی، دلایل نارضایتی مردم از رژیم پهلوی را اینگونه نوشته است:«اگر در کوچه و خیابان از ایرانیان بپرسید که چرا رژیم را مورد انتقاد و سرزنش قرار می‌دهند و جواب آنها را جمع کنید فساد و انحطاط اخلاقی رژیم در ردیف اول پاسخ آنها خواهد بود».(کتاب ایران بر ضدشاه/نوشته ژان لوروریه و احمد فاروقی/ترجمه مهدی نراقی/ص۱۰۳)


پیشکشی از اسرائیل

علی شهبازی، محافظ مخصوص شاه از جایگاه محوری عَلَم در فراهم آوردن بساط عیاشی شاه نوشته است: وقتی عَلَم وارد دربار شد و تیمسار ارتشبد هدایت را از گردونه خارج کرد و به شاه نزدیک شد شروع به سرگرم کردن شاه در خارج از کاخ کرد تا اینکه وزیر دربار شد. در وزارت دربار تشکیلاتی ویژه برای سرگرم کردن شاه درست کرده بود. عده زیادی در این باندِ فساد فعالیت می‌کردند؛ ازجمله سیروس پرتوی که از اسرائیل خانم‌های زیبا می‌آورد که اینها در حقیقت جاسوسه‌هایی بودند. (کتاب محافظ شاه، علی شهبازی(محافظ شخصی شاه تا لحظه مرگ)، ص۰۸)


دختربازی سرگرمی شاه پیر

در کتاب یادداشت‌های علم در تاریخ دوشنبه ۶۱ تیر اینگونه قلم‌فرسایی شده است:«باز احساس کردم شاهنشاه را متأثر کرده‌ام صحبت را به مسائل خودمانی کشیدم و از دخترها صحبت کردم فرمودند: چیز عجیبی است که این مسئله دختر بازی ما هر ساله در تنزل است و هر سال از سال قبل دخترهای بدتری داریم عرض کردم من در این مسئله تردید دارم؛ ولی یک مطلب مسلّم است و آن اینکه شاهنشاه هر ساله پیرتر و بالنتیجه مشکل‌پسندتر می‌شوید بعد پشیمان از این جسارت شدم؛ ولی شاهنشاه خیلی با شوخی و خنده تلقی فرمودند و فرمودند ممکن است راست می‌گویی عرض کردم به علاوه تعداد هم زیاد شده و ممکن است به قول فرانسوی‌ها دچار شده باشیم فرمودند خوب چه باید کرد؟ من‌ اگر همین یک تفریح را نداشته باشم که سکته می‌کنم عرض کردم کاملاً حق با اعلیحضرت همایونی است و تمام رؤسا و مردان بزرگ ناچار باید یک [سرگرمی] distraction کامل داشته باشند که به‌نظر من فقط از راه زن میسر است.»(کتاب یادداشت‌های علم)


رابطه با بازیگر هالیوودی

وندی لی، نویسنده معروف آمریکایی در مورد رابطه شاه با گریس کلی، بازیگر مشهور هالیوودی نوشته:« کلی و شاه ایران در اواخر سال۹۴۹۱، زمانی‌که شاه برای بازدیدی رسمی به آمریکا آمده بود، در هتل والدورف آستوریا با هم آشنا شدند. آنها حداقل شش بار همدیگر را به‌صورت خصوصی ملاقات کردند. شاه که شیفته و مسحور گریس شده بود، علاقه‌اش را به‌گونه‌ای که بلد بود، یعنی با اهدای ۳ قطعه جواهر زیبا و گرانبها شامل: یک قفس طلا که داخلش یک قطعه الماس و یک پرنده ساخته شده از یاقوت کبود بود، یک جعبه طلا که داخلش یک ست با ۳۲ عدد الماس بود، و یک دستبند طلا از مروارید و الماس، ابراز کرد. گریس احتمالا تصمیم داشت جواهرات را برگرداند، ولی در نهایت دچار تردید شد و آنها را نگه‌داشت. با این‌حال او سریعا پیشنهاد ازدواج شاه را که می‌توانست وی را به ملکه ایران تبدیل کند رد کرد.» (صفحه ۴۷کتاب True Grace: the life and times of an American princess)


 فرح و دوست‌پسر  آمریکایی

 علی شهبازی در صفحه ۲۷۶کتابش نوشته:«فرح دیبا بعداز فرار از کشور به بی‌بندوباری و عیش و نوش با یک مرد آمریکایی به نام آلن مشغول می‌شود و خوش می‌گذراند تا جایی که شهریار شفیق، پسر اشرف پهلوی به‌خاطر این بی‌بندوباری‌های فرح با عصبانیت به او می‌گوید:در ایران انقلاب شده و مرتب دارند افسران ارتش و هیأت دولت و سران سیاسی را اعدام می‌کنند، شما باید حفظ ظاهر را بفرمایید، این چه وضعی است و این مرتیکه کیست که دارد این جوک‌های کثیف را می‌گوید و شما می‌خندید؟فرح در جواب می‌گوید:انقلاب که باید می‌شد ولی انقلاب ما را آخوندها دزدیدند آنهایی هم که اعدام می‌شوند حق‌شان است که بمیرند، به تو هم مربوط نیست که من چه کار می‌کنم. »کتاب محافظ شاه/نوشته علی شهبازی(محافظ شخصی شاه تا لحظه مرگ)/صفحه۲۷۶)


شاه معتاد

پرویز راجی در خاطراتش به موضوعی تریاک‌کشی شاه اشاره کرده و نوشته است: «به‌نظر من اقدام شاه در تریاک کشی مسئله‌ای نیست که بتوان آن را برای همیشه مخفی نگه‌داشت.»(کتاب در خدمت تخت طاووس/ نوشته پرویز راجی(سفیر رژیم پهلوی در انگلیس) /مترجم حسن کامشاد/صفحه۱۵۵)



انتهای پیام/


لینک مطلب: http://qomefarda.ir/News/item/39910